تاريخ: شنبه 28 تير 1393
ساعت: 11:50
باسمه تعالی
چندی پيش برای شرکت در کنفرانس جهانی مديريت پژوهشوتوسعه به شهر اشتوتگارت آلمان رفته بودم. در کمال شگفتی دريافتم که هيچ ايرانی ديگری نتوانسته در اين کنفرانس شرکت کند. از سال 2003 به بعد تقريباً هرساله در يکی از کنفرانسهای بزرگ بينالمللی حوزه مديريت فناوری و نوآوری شرکت کردهام و در تمام اين کنفرانسها با جمعی از مديران، اساتيد و دانشجويان علاقمند ايرانی روبهرو میشدم که حضوری فعال در تبادلات علمی داشتند. گاهی تعداد نفرات ايرانی شرکتکننده به دهها نفر میرسيد (همچون کنفرانس جهانی مديريت فناوری سال 2005 در وين). اين امر هميشه برايم مايه اميدواری و مباهات بود. آثار يادگيری منتج از اين کنفرانسها را آشکارا در ايران میديدم. پژوهشگران عمدتاً جوان ايرانی نتايج پژوهشهای خود را ارائه میکردند و مستقيماً پای صحبت اساتيد و مديران سرشناس و بينالمللی اين حوزه مینشستند. علاوه بر يادگيری علمی، به مرور بر اعتماد به نفس و جسارت علمی و پژوهشی آنها نيز افزوده میشد.
اجازه دهيد با کمک گرفتن از يک تجربه شخصی، نتايج ارزشمند شرکت در کنفرانسها و محافل علمی بينالمللی را برايتان نقل کنم. در سال 2004 برای ارائه مقاله خود در يکی از کنفرانسهای جهانی مديريت فناوری به سئول رفتم. در آن کنفرانس، پروفسور رابرت فال از اساتيد برجسته دانشگاه کمبريج مقالهای در مورد "رهنگاشت فناوری" ارائه کرد. در آن زمان در حالی پای صحبت وی نشستم که وی و آثارش را بخوبی نمیشناختم. آنجا بود که اندکی با رهنگاشت فناوری و اهميت آن در مديريت فناوری آشنا شدم. در همان سالها گروهی از دانشجويان نخبه المپيادی (که ما آنها را "ايدهپردازان جوان" میناميديم) در پژوهشگاه صنعت نفت در حوزه مديريت فناوری به کار مطالعاتی و پژوهشی مشغول بودند. در بازگشت از آنها خواستم که در مطالعات خود بر رهنگاشت فناوری (و به ويژه روشها و نکات اجرايي آن) تمرکز کنند. در آن زمان، منابع علمی محدودی در اين ارتباط وجود داشت، اما آن دوستان جوان با علاقه و تلاشی مثالزدنی، هر چه کتاب و مقاله در اين ارتباط وجود داشت را تهيه کرده، خواندند و به بحث گذاشتند. دو سال بعد و در نتيجه اين تلاش پيگير، دانشی به مراتب بيشتر از رهنگاشت فناوری داشتيم اما هنوز جسارت لازم برای اجرای آن در سطح سازمان را نداشتيم.
تا اين که در سال 2006 برای ارائه مقاله ديگری به کنفرانس جهانی مديريت فناوری در استانبول رفتم. در حاشيه کنفرانس، پروفسور ديويد پرابرت از دانشگاه کمبريج (همکار پروفسور فال)، کارگاهی آموزشی در زمينه چگونگی ترسيم رهنگاشت فناوری برگزار کرد. همان کارگاه نيمروزه و نکات اجرايي مطرح شده در آن، نگرانیها از اجرای عملی آموختهها در زمينه رهنگاشت فناوری بر طرف کرد. در بازگشت، اعلام آمادگی کرديم تا رهنگاشتی برای يکی از طرحهای پژوهشی پژوهشگاه صنعت نفت (در زمينه فناوری غشا برای جداسازی گازها) تهيه کنيم. با همراهی مدير طرح مربوطه و تاييد مديران وقت پژوهشگاه، کار شروع شد و نتيجه آن بسيار عالی از آب درآمد. علاوه بر خود رهنگاشت حاصله، يادگيری فوقالعادهای برای مديران و پژوهشگران آن طرح از يک سو و برای من و همکاران جوانم از سوی ديگر حاصل شد. در همان زمان تعامل با مديران وقت برنامهريزی در وزارت نفت را شروع کرديم تا اهميت ترسيم رهنگاشت فناوری در سطح صنعت نفت را به آنها نشان دهيم. چندين بار مفهوم رهنگاشت و نمونههای عملی آن در صنايع مختلف را برای مديران مربوطه (به ويژه در شورای تازه تاسيس پژوهش نفت در آن زمان) ارائه کردم. حتی يکبار برای نشان دادن عملی بودن اين کار، کارگاهی آزمايشی با حضور برخی از مديران پژوهشی صنعت نفت (با موضوع رهنگاشت فناوری افزايش توليد بنزين) برگزار کرديم. گزارشات متعددی هم از مطالعات انجام شده به مديران صنعت ارائه کرديم. متاسفانه در آن زمان، تصميمی عملی در اين زمينه گرفته نشد و در نهايت کتابی درباره رهنگاشت فناوری بر پايه گزارشات همکاران من (حتی به همراه همان رهنگاشتهای آزمايشی) به نام مدير مربوطه منتشر شد! اين اولين کتاب به زبان فارسی درباره رهنگاشت فناوری بود.
چند سال بعد، يکی از مديران پژوهشگاه صنعت نفت که در تجربه ترسيم رهنگاشت فناوری غشا هم مشارکت داشت، به سمت مديريت پژوهش و فناوری شرکت ملی گاز منصوب شد. وی که با ارزش رهنگاشت آشنا بود از همان ابتدا تصميم گرفت که پژوهش در اين صنعت را از حالت فرد-محور و موردی در آورده و بر پايه برنامهای جامع عمل کند. وی بنا را بر ترسيم رهنگاشت فناوری برای صنعت گاز ايران گذاشت. اين بار ابعاد کار نه در حد يک فناوری خرد، که در سطح يک صنعت بزرگ با هزاران فناوری مختلف بود. يکی از اساتيد برجسته مديريت فناوری کشور سکاندار پيشبرد اين پروژه شد و از همان تيم جوان (که اکنون در اين حوزه با تجربه بودند) در زمينه تهيه رهنگاشت کمک گرفت. اين پروژه بزرگ با قوت پيش رفت و به يکی از نمونههای درخشان ترسيم و بکارگيری رهنگاشت فناوری در ايران تبديل شد. امروزه راهبرد شرکت ملی گاز ايران در زمينه توسعه فناوری کاملاً مبتنی بر همان رهنگاشت و دستاوردهای جانبی آن است. بعدها همان همکاران جوان آموختههای خود در زمينه رهنگاشت فناوری را در کتابی با همين نام منتشر کردند.
به موازات، ترسيم رهنگاشت در ديگر صنايع و شرکتهای ايرانی با کمک گروههای مشاورهای ديگر نيز پاگرفت. به تدريج مقالات زيادی از سوی پژوهشگران ايرانی در زمينه رهنگاشت و روشهای ترسيم آن در سطوح مختلف نگاشته و منتشر شد. تجارب تيمهای مختلف در کنفرانسهای داخلی ارائه میشد و با تبادل اطلاعات ميان آنها، يادگيری سرعت گرفت. اکنون دانش رهنگاشت فناوری در ايران به جريانی زاينده تبديل شده و گروههای مختلف از روشها و ابزارهای گوناگون برای ترسيم نقشه راه در سطح فناوری، شرکت و صنعت استفاده میکنند.
پروفسور رابرت فال در کنفرانس چند روز پيش در اشتوتگارت، کارگاه آموزشی ديگری در زمينه روند تحولات آينده نقشه راه برگزار کرد. من هم مشتاقانه در مباحث آن شرکت کردم. وی از آخرين تحولات اين حوزه و چالشهای پيشروی آن گفت و از ما خواست که در زمينه راههای مواجهه با اين چالشها همفکری کنيم. اما اين بار (بر خلاف 10 سال پيش در کره جنوبی) رهنگاشت برایم ناشناخته نبود. همانجا متوجه شدم که آموختهها و تجارب ايرانيان در زمينه رهنگاشت فناوری از بسياری از کشورها فراتر رفته است. همانجا بود که مديرانی از صنعت ترکيه درخواست کردند که مشاورانی ايرانی در اين زمينه به آنها معرفی کنم تا در فرآيند ترسيم رهنگاشت به آنها کمک کنند.
اين تنها يک نمونه کوچک بود از نقش بسيار باارزش تبادلات علمی در کنفرانسها و مجامع علمی بينالمللی. اين که چگونه يک جرقه علمی در حاشيه يک کنفرانس میتواند به يک جريان فراگير علمی در داخل کشور تبديل شود. اما متاسفانه بسياری از مديران دولتی در ايران نگاهی تنگنظرانه و غيرعلمی به اين کنفرانسها و گردهمآييهای علمی داشته و دارند. شايد آنها شرکت در کنفرانسهای خارجی را نوعی تور تفريحی خارجی و مسبب اتلاف منابع محدود سازمانی میدانستند! همين نگاه باعث شده بود که پژوهشگران ايرانی برای گرفتن مجوز حضور در کنفرانسها و تامين هزينههای مربوطه، مجبور شوند که از هفت خان رستم بگذرند. اما خوشبختانه اين پژوهشگران آنچنان به پيشرفت علمی خود و کشورشان علاقمند بودند که تمامی دشواریهای اين فرآيند را به جان میخريدند و در بسياری موارد با هزينه شخصی و با گرفتاری فراوان در اين کنفرانسها شرکت میکردند.
با اين وجود به نظر میرسد که در سالهای اخير موانع جديدی به اين فرآيندهای پرپيچوخم افزوده شده است، به گونهای که کمتر پژوهشگر ايرانی میتواند از فيلترهای سختگيرانه آن بگذرد. اين حقيقتی بسيار تلخ و دردناک است. يعنی درست در زمانی که کشورهای صاحب فناوری ما را تحريم میکنند و دانشجويان ما را از تحصيل در برخی رشتهها منع میکنند، ما هم خودمان را تحريم علمی میکنيم و اندک روزنههای يادگيری و تبادل علمی را به روی خودمان میبنديم. برخی پا را از اين هم فراتر نهاده و اصرار دارند که ما بايد خودمان را در شرايط تحريم (حتی اگر خودساخته باشد) قرار دهيم تا توسعه علم و فناوری داخلی شکوفا شود و ما به خودکفايي علمی برسيم!!! بیشک اين افراد معنا و راهبردهای توسعه علم و فناوری در قرن 21 را نمیشناسند.
اين نوشته به اين معنا نيست که تمام کسانی که در کنفرانسهای علمی خارج از کشور شرکت کرده يا میکنند، دستپر برگشته يا بر میگردند. اما بايد توجه داشت که هر راهکاری برای شتاب بخشيدن به رشد علمی کشور و کاستن از پيامدهای منفی تحريم علمی کشور، لاجرم ضريبی از خطا در خود خواهد داشت که اين ضريب خطا را میتوان مديريت کرد. برای توسعه علم و فناوری در ايران بايد از هر فرصتی برای يادگيری استفاده کرد و برای اين يادگيری برنامه داشت. حضور پژوهشگران، دانشگاهيان و مديران صنعت کشور در مجامع و گردهمآييهای علمی بينالمللی يکی از شيوههای موثر و در عين حال کم هزينه يادگيری در سطح ملی است. لذا سياستگذاران علم و فناوری در ايران نه تنها بايد زمينه اين حضور را فراهم آورده و از موانع متعدد موجود بکاهند، بلکه بايد اين حضور پربار را تشويق کنند. اين تحريم خود-ساخته دست آخر به رکود علمی میانجامد و اثرات مخرب آن را نمیتوان در کوتاه مدت جبران کرد. بايد به اين خود-تحريمی علمی به سرعت پايان داد!
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: مهندسان تحریم تحریم علمی خود تحریمی خود تحریمی علمی کنفرانس مدیریت