درسهایی از اسکورسیزی: روانشناس فیلسوف سینما (بخش دوم)
• سودآوری یکی از اهداف غایی سازمان است
هر سازمان و یا تشکیلاتی اعم از تجاری و یا هنری، نظیر تشکیلات سینمایی و گروه هنری اسکورسیزی، دارای اهدافی است. اهدافی که تعیین صحیح آنها از مهمترین عوامل موفقیت آن کسبوکار است. به طور کلی میتوان اهداف را به سه دسته تقسیمبندی کرد:
سازمانهای مرده نظیر انسانهای مرده نه آرزو و هدفی در سر دارند و نه درآمد و سودی. اما سازمانهای پویا میدانند که در بدو فعالیت خود باید بقا داشته و فعالیت کنند تا در نهایت به سودآوری دست یابند، لذا نخستین هدف بقا است.
در مرحلهی بعد باید بدانیم که سازمانهایی که به سودآوری دست نیابند، دیر یا زود بقای خود را از دست خواهند داد. اما تلفیق توسعه و سودآوری میتواند کشتی سازمان را در مقابل امواج سهمگین بحران حفظ کند، چرا که سازمانهای توانمند برای جذب استعدادهای برتر و شایسته و نیز سودآوری بیشتر نیازمند توسعه هستند. مارتین اسکورسیزی به خوبی این اصل تجارت را میداند. او قبول دارد که دو فیلم خود یعنی رنگ پول و فیلم جنایی ترسناک، تنگهی وحشت را تنها بر اساس حساب و کتابهای اقتصادی و سودآوری ساخته است. دههی 80 میلادی، سالهایی دشوار برای اسکورسیزی بود. فیلمهای او چندان دیده نمیشدند و به همین دلیل درآمدی نیز از آنها حاصل نمیشد، مسألهای که بقای تشکیلات هنری اسکورسیزی را با خطر مرگ مواجه ساخته بود. حتی فیلمهایی که امروز تحسین منتقدان را برمیانگیزند، نظیر گاوخشمگین و راننده تاکسی، در آن سالها نتوانسته بودند تنور گیشه را گرم کنند. اسکورسیزی حالا پس از ساخت چند فیلم ناموفق در خطر اخراج از هالیوود قرار میگیرد، زیرا هالیوود کارخانهی پولسازی امریکا است. اسکورسیزی بحرانزده، تصمیم میگیرد تا به هالیوود ثابت کند که او نیز میتواند گیشههای سرد و بیروح هالیوود را جانی دوباره ببخشد. او با ساخت فیلم رنگ پول، هالیوود را بار دیگر با رنگ پول آشنا میکند. این فیلم نه تنها به فروش بسیار بالایی دست مییابد، بلکه یک جایزه اسکار را نیز نصیب بازیگر فیلم میکند. اسکورسیزی خود میگوید: "دو نوع قدرت وجود دارد که باید بر سر آن مبارزه کنی؛ اولی پول است و دیگری آدمهای اطرافتان که باید بدانی که چه زمانی انتقادشان را به دیدهی منّت قبول کنی و چه وقت باید دست رد به سینه آنها بزنی."
رویکرد اسکورسیزی به فیلمسازی، به مدیران میآموزد که مفهوم بازاریابی این است که یک سازمان و یا تشکیلات باید بتواند درک درستی از نیازها و خواستههای مشتریان بازار هدف تعریف شده خود داشته باشد و قادر باشند در مقایسه با رقبا ارزش بیشتری را ارائه کند که مقبول مشتری افتد؛ البته به شرطی که در بلند مدت مهم برای شرکت سودآوری داشته باشد. چراکه هدفهای سه گانه مشترک بین تمام بنگاههای اقتصادی جهان همان گونه که پیشتر هم مطرح کردم، اصل بقا و اصل رشد و اصل سود هستند.
• توسعه بازار را جدی بگیرید
مارتین اسکورسیزی به دلیل تسلط و دانش خود بر ژانرهای گوناگون و تواناییاش در تلفیق چند ژانر، یکی از معدود نوابغ سینما است که میتواند فیلمها و مستندهایی در سبکهای مختلف بسازد. سینمای وحشت، سینمای معمایی، سینمای جنایی، سینمای مافیایی و گانگستری، سینمای کمدی، سینمای رمانتیک، سینمای ورزشی، سینمای تاریخی، سینمای هیجانی، سینمای بیوگرافی، سینمای موزیکال، سینمای جنگ و سینمای خانوادگی، تمام ژانرهایی است که اسکورسیزی دست کم یک اثر در این زمینهها ساخته است. به علاوه او مدیریت بنیاد فیلم اسکورسیزی را نیز بر عهده دارد. بنیادی جهانی که وظیفهی حفاظت و نگهداری و نیز احیای فیلمهای قدیمی را عهده دار است. او طی این سالها زمان زیادی راصرف کشف و احیای گنجینههای سینمایی بویژه، کشورهای جهان سوم کرده و بسیاری از شاهکارها و نسخههای کمیاب در معرض نابودی را بدست آورده و آنها را ترمیم کرده است. دو نکته در فهرست بلند بالای کاری اسکورسیزی به چشم میخورد: 1. موهبت الهی و استعدادی که در اختیارمان قرار گرفته هر کار درستی را به درستی انجام دهیم. 2. توسعه بازار، جادهای بیپایان است. همانطور که یکی از فیلمسازان مطرح در خصوص روحیه خستگی ناپذیر پیرمرد همه فن حریف سینما میگوید: "من نمیدانم مارتین چگونه این همه کار کرده است. او همواره در حال جنب و جوش است. خود من نمیدانم با همین یک کاری که دارم چگونه به زندگی شخصیام برسم و امورات خانواده را رتق و فتق کنم."
عضویت در گروهlinkedIn وبلاگ مهندسان
عضویت در گروه Yahoo! وبلاگ مهندسان
عضویت در گروه فیس بوک وبلاگ مهندسان
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: مهندسان مهندسی مهندسی صنایع مهندسان اخبار دانلودها مدیریت راهکار نیروی انسانی اسکورسیزی روانشناس فیلسوف سینما